هورا، منتقل شدم
بالاخره مامانی در تاریخ 21 مرداد پس از بازگشت از سفر بسیار خوب، موافقت مدیر را جلب کرده و در تاریخ 25 تسویه حساب نموده و در تارخ 27 در شهر خودمون شروع بکار کرد. خدا رو هزاران بار سپاس اولین روزی که اومدم سر کار،با بابایی بردیمت مهد. یه ساعتی پیشت موندم و با هم برگشتیم. از فرداش هر روز میبرمت مهد. ولی گریه می کنی و دوست نداری بری. خدا کنه زود عادت کنی عزیزم. برات دعا می کنم چیزای خیلی خوبی یاد بگیری و همیشه اول اول بشی. قربونت برم الهی...
نویسنده :
مامان
10:38